آرتین کوچولوآرتین کوچولو، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

بهونه نفس كشيدن

سفربه خوزستان(آبان 93)

پروازما ساعت 5 صبح روز دوشنبه 12 آبان به سمت اهوازبود.بابایی ساعت 9شب یک شنبه به سمت مشهد پروازکرد وبابا جون ومامان جون شبو خونه ماموندن تاصبح ماروبه فرودگاه ببرن.وامان ازدست من که اون شب چیکارکردم،  گیرداده بودم بابایو می خوام ویک بند گریه می کردم واصلا نذاشتم مامان بخوابه اخرشم مامان منو توبغلش گرفت وکلی قدم زد وتوهمون حالت خوابم برد. ساعت 3:30صبح به سمت مهرآبادحرکت کردیم وبعدازگرفتن کارت پروازازباباجون ومامان جون خداحافظی کردیم وراهی سالن پروازشدیم.منم تقریبا 45 دقیقه ایی روتو مسیرخوابیدم ودرنهایت ساعت 6 پروازتوفرودگاه اهوازبه زمین نشست. گیرداده بودم که بایدسواراتوبوس بشیم وبریم پای پرواز اکثر عکسای این سفر مربوط...
24 آبان 1393

محرم 93

مامان وبابا خیلی دوست دارن منوبامراسم مذهبی آشنا کنن.برای همین امسال برام زنجیرخریدن ومنم یادگرفتم زنجیرزنی کنم وهمش حسین حسین می گفتم محرم امسال ما به خوزستان رفتیم وبابا به مشهد . روزعاشورا مامان ماروبه مراسم تعزیه برد تاازنزدیک با واقعه عاشورا آشنابشیم سپاه یزید کاروان اسرا حجله حضرت قاسم(ع)   من وپسرخالم علی که خیلی دوستش دارم تواین محرم حسابی عزاداری کردم وخیلی چیزایادگرفتم به امیدقبولی عزاداریهای همه دوستان ...
17 آبان 1393
1